
مگر کیمیایی و مهرجویی فیلم بد ندارند؟
برای آنکه بتواند شب تلخ آن سالن جهنمی را فراموش کند روزهای زیادی را به قول خودش با فکر و خیال و اندوه سر کرد.
برای آنکه بتواند شب تلخ آن سالن جهنمی را فراموش کند روزهای زیادی را به قول خودش با فکر و خیال و اندوه سر کرد.
برای برخی افراد هیچچیزی مانند بوی کاغذ و کتاب و کهنگی یک کتابفروشی ارزشمند نیست.
سی و هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر همزمان با تهران
در روزهای اخیر، انتشار فیلمی کوتاه و 30 ثانیهای در فضای مجازی از تخریب
«کار ما شبیه پیکموتوریها شده. اگر پیکموتوری نباشیم که نمیتوانیم فیلم بسازیمباخنده.»؛ نخستین جملهای است.
تعطیلات پیش رو فرصت مناسبی برای بازدید از اماکن تفریحی و گردشگری است
فقط یک راه برای قهرمان نشدن پرسپولیس هست؛ اصفهانیها زخمیاش کنند و تراکتور تیر خلاص را بزند/کدام تیم قهرمان لیگ هجدهم میشود؟ رقابت نزدیک 5تیم مدعی تا 2هفته پیش مانع از این شده بود که کسی بتواند پاسخ دقیق و محکمی به این سؤال بدهد.
علی دایی در ورزشگاه تختی میزبان قلعهنویی است اما تراکتور در تبریز کار آسانتری دارد
انتشار فیلمی از برخورد خشن با یک دختر جوان دوباره در شبکههای اجتماعی حاشیهساز شده است.
کمکم صدای بال زدن پروانههای طلایی و رنگارنگ جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان شنیده میشود.
محمود اربابی، معاون توسعه و تحقیقات سازمان سینمایی است که پژوهشهایی درباره اکران فیلم خارجی در ایران انجام دادهاست و احتمالا تاچندماه دیگر منتشر میشوند.
فیلمنامه «سلامون» نوشته «اشکان چاوشی» تندیس جشنواره و مقام اول جشنواره ملی موج کیش را از آن خود کرد
«محمدعلی حسینی» متولد سال 66 زاهدان، فارغالتحصیل رشته سینما و از هنرجویان انجمن سینمای جوان استان البرز است.
معدودند فیلمهایی که با تنها یک بازیگر به موفقیت کمنظیری رسیده باشند.
ماجرا شبیه تیترهای کنایهآمیز در فضای مجازی است.
امسال سینمای آمریکا نسبت به سال گذشته محصولات کمتر و از نظر تجاری کماهمیتتری را در حوزه فیلمهای ابرقهرمانی و فیلمهای بلک باسترفیلمهایی که با بودجه کلان ساخته میشوند به بازار عرضه خواهد کرد.
سینا حجازی درست مثل آهنگهایش است؛ همانقدر شوخ و بازیگوش و دقیقا به همان اندازه جسور، رک و بیتعارف.
«قصیدهای برای گاو سفید» به کارگرانی بهتاش صناعیها به موضوعی تازه در حوزه مسائل قضایی کشور اشاره میکند که نسبت به سری فیلمهایی که درباره قصاص در سالهای اخیر ساخته شده، بکرتر و جذابتر است.
نشستهام مقابل فیلمساز محبوبم که این روزها کمتر در دسترس است، کمتر تن به مصاحبه میدهد و کمتر حوصله دارد؛ از بس که حوصلهاش را سر بردهاند و از بس که سر یک واکنش هنرمندانه به او فشار آوردهاند.
این پایان شوریدگیهای حجت است میان دفاع از ناموس و برادر و البته برملا شدن نابرادری، رها شده از آختگی قمهها و چندش تصویری آلوده به «شنای پروانه».